سفارش تبلیغ
صبا ویژن



برای آخرین بار.. - .: زندان دختر عمو طاووس:.

اخبار جدید:بچه ها شرمنده من حالا حالاها نمی تونم اپ کنم چون که امتحان ها هم داره شروع می شه به همین خاطر که من نمی تونم دیگه زود به زود اپ کنم ولی مطمئنا میام نت..پس فعلا...!

سلام..

برای اولین بارم بود که داشتم برای عزیزترین کسم نامه می نوشتم، همیشه فکر می کردم که نامه نوشتن خیلی سخته ولی اون روز فهمیدم که از مردن هم راحت تره!

می خواید براتون نامه رو بخونم. البته این سوال یه خورده بی معنی چون به هر حال من می نویسم!

::::::::>

سلام..

خوبی عزیزم؟! شنیدم که اونجا ارون اومد، حتما هوا هم خیلی سرد شده اونجا. وای نکنه برای خودت لباس گرم نبرده باشی، بردی که؟!

خوب حتما که بردی! بزار اوضاع اینجا رو برات تعریف کنم. همین یه هفته پیش که مامانم برام یه سیم کارت گرفت، سیم کارت داداشی رو برداشتم و سیم کار خودم رو، رو مبایل گذاشتم و با کمال پر رویی مبایل رو ازش برداشتم! میدونم که اگه تو اینجا بودی برام یه مبایل می گرفتی تا داداشی ناراحت نشه ولی خوب حالا که نیستی. خوب داشتم می گفتم، سیم کارت داداشی رو که گذاشته بودم روی زمین، یادم رفت برش دارم. گم شد!

مامان کلی باهام دعوا کرد ولی من که خودم رو زده بودم به کوچه علی چپ...

وای بابا ببخشید دیگه نمی تونم که دیگه برات بنویسم مامان داره میاد، می دونی که دوس نداره که برات نامه بنویسم. الان هم می خوایم حرکت کنیم و بیایم پیشت پس دیگه همین جا تمومش می کنم.. راستی حتما وقتی اومدیم گلزار شهدا برات گل و گلاب میارم..



نویسنده » شاتقی . ساعت 7:44 عصر روز جمعه 87 اردیبهشت 6


"right" style="color:#6d8aad" dir="rtl">